من هم با چنین سبزه ای بازی می کنم. جمعیت او را لعنت می کند، و او آن را دوست دارد. اسپرم برای او علوفه است - او به جای کفیر، مردان را در یک زمان شیر می دهد. لعنتی، او یک شیرده اسپرم است. مثل تعطیلات سر کار می رود. او سر کار می آید، بیدمشک می زند، لب می زند، می بلعد و می خندد. او یک معشوقه واقعی است! او مانند یک شاهزاده خانم در یک افسانه زندگی می کند!
برای هر سه رابطه جنسی یک آزمون قدرت بود، و می توانم بگویم که بلوند و سبزه هر دو شایسته این آزمایش بودند و توانایی او را برای خشنود کردن پسر نشان می داد. تحت تأثیر بی قراری مردی که همه سوراخ ها را کار می کرد، توجهی به گریه های فاحشه ها نداشت. ژست سبزه با پاهایش به سمت بالا بیش از همه تحت تأثیر قرار گرفت - با چنین راحتی و چابکی الاغ پسر می پرد و خروس هدفش را می داند.
عالیه!