درست است، سیاهپوست او را ملاقات کرد و فورا دیک خود را در دهان او گذاشت، بنابراین من لعنتی شدم. تلاش برای گرفتن دیک در دهان او به حدی که باعث می شود چشمانش خیره شود. به طور جدی، سیاهپوست برای شیرجه رفتن در عمق آماده شده است، اما دختر هنوز باید تمرین و تمرین کند. افراد زیادی نمی توانند چنین دیک بزرگ و ضخیمی را تحمل کنند، آموزش زیادی می خواهد. اما به هر حال برای دختر خوب است، او تسلیم نشد.
در پایان دقیقه چهارم، دختر فالوس پدرش را در وضعیتی بسیار عجیب و ناراحت کننده برای خود می گیرد. رقت انگیز برای تماشا. بابا می توانست نصیحت پدرانه خوبی بدهد - راه درست، آموزش، تشویق.