در اینجا یک اعتراف صادقانه است. اگر یک همکار زیبا و جوان (چه بلوند و چه سبزه) ناگهان بخواهد رابطه جنسی داشته باشد (همه خارش داشت، نمی توانست مقاومت کند) و شروع به آزار شما کند، کدام یک از شما می توانید مقاومت کنید. با هیچ کس در دفتر به جز شما، و شما مهم نیست که او را نوازش کنید، یا حداقل "
مینکس پیر حتی به این واقعیت که پسر کوچکش است نگاه نکرد و باعث شد او را در هر موقعیت شناخته شده ای به لعنت بفرستد. از فریادهای پرشور او میتوان فهمید که او از اندام جوان پسر جوان و دوست دمدمی مزاج او خوشش میآمد. به نظر می رسد که اگر می توانست، نه تنها خروس را با خوشحالی بلعیده بود، بلکه کل پسر را نیز می بلعید. مادر با لذت های جنسی بیگانه نبود و چیزهای زیادی به اغواگر جوان آموخت.
به من کار ضربه ای بده